نوشته های جلال

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    با سلام و عرض ادب و احترامنوشتاری که مدتی قبل با بعضی از خانواده حبیب پور گنجارودی داشته ام، تقدیم شما میشود!!! سلام به آقا سهراب پسر عمه عزیزماز سال های دور یادم می آید که در انتهای رفت و آمد 2 نفری با موتور سیکلت کاواسکی به شبخوسلات، به زور با پرداخت مبلغی بعنوان کرایه، در هزینه شریک شدید و این روحیه بلند شما برایم خاطره شد و به یادگار ماند!بارها از پیرهای روستا شنیدم که مرگ حق است! البته که از برای عمه سیما و شوهر عمه(علی علیجانی) و عمه مریم و عمو محمد و ... خیلی زود بود! ولی برای مادر من و پدر شما و ... به وقت و شاید هم کمی دیر و در هر حال مرگ حق می باشد!چند روز قبل در هنگام عبور از کل محله، با پرده نوشته های تسلیت فوت غلام محمدپور مواجه شدم که از آن مرگ های زودهنگام بود و البته که در کمین همه ما می باشد! شاید همین امشب و شاید یک ماه و یا یکسال دیگر و یا ...! که با چشم برهم زدنی از راه خواهد رسید چرا که مرگ حق است و پیر و جوان و میانه نمی شناسد!!!پسر عمه عزیزمشما در دادگاه نتوانستید بیّنه شرعی(استشهایه) را به اثبات برسانید(حدود ۸ هکتار شالیزار و ۱ و نیم هکتار خانه و محوطه)!مازادِ بر نسق زراعی، کلک وکیل و فریب قاضی می باشد! که در هیچ زمانی و با هیچ حُکمی، ناحقّ، حقّ نمی شود!شاید آقا ایرج ندیده باشد و نداند، ولی من و شما خوب میدانیم که مثلا مازاد مربوط به دایی ابراهیم، زمین بایر و باتلاقی و چوری و گالی زار و ... بوده که دایی با جان کندن، آنرا به شالیزار تبدیل کرده و حقّ واضح زنده یاد ابراهیم و ورثه اش می باشد و از شیر مادر حلال تر! و حکمِ بر اساس فریب قاضی توسط وکیل و ...، حلالش نمی کند و من و شما خیلی خوب بدان واقفیم و میدانیم که واقعیت چیست!!!از عایدی حرامِ مزایده بر نوشته های جلال...ادامه مطلب
    ما را در سایت نوشته های جلال دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : 4neveshtehayejalal9 بازدید : 1 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 20:24